هنر چیست و هنرمند کیست؟

مصاحبه با «جلیل ضیاءپور»، با عنوان «هنر چیست و هنرمند کیست؟»، از طریق جمعیت فرهنگی «آناتول فرانس»، پخش زنده از رادیو ژاندارمری، مندرج در روزنامه‌ی «مهر ایران»، شماره‌های ۲۱۴۵ و ۲۱۴۸

عنوان «هنر چیست و هنرمند کیست» یک مصاحبه‌ی هنرى رویارو، با «جلیل ضیاءپور» بود که از طرف جمعیت فرهنگى «آناتول فرانس» تهران و از طریق رادیو ژاندارمرى، در تاریخ ۱۹ و ۲۳ مهرماه ۱۳۲۸ به طور زنده پخش شد و متن مصاحبه نیز عیناً در روزنامه‌ی مهر ایران در شماره‏هاى ۲۱۴۵ و ۲۱۴۸ تحت عنوان مذکور درج گردید.

س- آقاى ضیاءپور، بنا شد راجع به هنر نقاشى مصاحبه کنیم. مى‏خواستم بدانم که هنر چیست و هنرمند کیست؟

ج- هر چند که پاسخ‏هاى زیادى به این گونه پرسش‌ها داده‏ام، ولى به طور جامع باید گفت از نظر من، هنر، اثر ترکیبى قابل ستایشى از مجموع یا بخشى از تراوشات ذهن هنرمند است. هنرمند کسى است که در بیان موضوع اثرش (تمایلات، عواطف و تراوشات فکر و احساساتش – جمعاً مضامین غیر معمول) توانا باشد.

س- چرا تمایلات و عواطف غیر معمول فرمودید؟!

ج- براى اینکه بیان تمایلات و احساسات و مضامین معمول، چون معمولى است بیان هنرى لازم ندارد. زیرا غیر هنرمند هم قادر به تشریح آنها است و بیان غیر هنرى دقت هنرى لازم ندارد.

س- در این صورت آقاى ضیاءپور، این هنرهاى جدید که مدتى است دم از بیان احساسات غیر معمولى و هنرمندانه مى‏زنند چرا اصلاً دقت بیان ندارند؟ مثلاً این خط‌هاى کج و کوله و اشکال عجیب و غریب که نامشان را نقاشى کوبیسم گذاشته‏اند و در ایران ما هم به تازگى رواج پیدا کرده است این‌ها، چه احساسى را بر مى‏انگیزند؟

ج- خانم، بحث در نقاشى به طور کلى به خصوص نقاشى کوبیسم دامنه‏دار است ولى این را بدانید که کوبیسم و شکل‌هاى عجیبش تا این تاریخ رساترین طرز بیان زمانه در نقاشى است. هیچ شیوه‌ی دیگرى به مهارت این شیوه نتوانسته است وصف صحیح از وضع زندگى مردم عصر ماشین بکند. این شیوه‌ی نقاشى، بر پایه‌ی نقاشی‌هاى قدیم‌تر بنا نهاده شده ‏است. این شکل‌ها که به نظرتان عجیب و غریب مى‏آیند، بى‏علت پیدا نشده‏اند.

س- بالاخره ما نمى‏توانیم این علت را بفهمیم؟

ج- البته خواهید فهمید ولى شما نمى‏خواهید قبل از این که به عجله درباره‌ی یک روش کار، نسنجیده قضاوت کنید از خودتان بپرسید که چرا شصت سال تمام است این روش نقاشى در دنیا دوام دارد و به همین نحو به پیشرفت خود ادامه داده ‏است؟

س- چرا، چرا آقاى ضیاءپور ولى در برابر پرسش‌ها دلایلى نیافتم!

ج- نیافتن، سبب رد شدن یک روش نمى‏شود. باید بدانید نقاشانى که در مکتب‏هاى کوبیسم، فوویسم وسایر مکاتب هنرى….

س- ببخشید فوویسم فرمودید؟ این چه مکتبى است؟

ج- خانم، البته این مکاتب را برایتان شرح خواهم داد و وجه تسمیه‌ی آنها را خواهم گفت ولى عجالتاً بدانید نقاشانى که در این مکاتب کار مى‏کنند هیچ یک پای‌بند شکل عادى طبیعت نیستند، نه این که به کلى از آن صرف نظر کنند، نه، مقصود این است که طبیعت را چنان که هست تقلید و نسخه‏بردارى نمى‏کنند بلکه آنچه را از طبیعت لازم دارند انتخاب مى‏کنند، با هم ترکیب مى‏کنند و از این ترکیب، طبیعت تازه‏اى به وجود مى‏آورند که با طبیعت عادى فرق دارد.

س- آیا باید حتماً فرق داشته باشد؟

ج- حتماً. چون اگر فرق نداشته باشد و با طبیعت عادى یکى باشد آن وقت وصف یک طبیعت عادى و معمولى شده‏ است و بدیهى است که وصف یک طبیعت عادى و معمولى، هنرمندى لازم ندارد و همگان از عهده‌ی آن بر مى‏آیند و من گفتم هنرمندى در صورتى پیش مى‏آید که طبیعتى غیر عادى و غیر معمول از روى قدرت و مهارت وصف شده‏ باشد.

س- مقصود از طبیعت غیر عادى چیست؟

ج- مقصود، آن طبیعتى است که هنرمند ایجاد مى‏کند و عادى و آشناى مردم معمولى نیست.

س- هنرمند از چه و چگونه ایجاد مى‏کند؟

ج- هنرمند براى نمایش وقایع از ظاهر طبیعت به اندازه‌ی لازم با تغییر شکل دادن آن‌ها استفاده مى‏کند و از آن ترکیبى به وجود مى‏آورد. ما این ترکیب را غیر عادى مى‏نامیم.

س- خوب آقاى ضیاءپور، وقتى یک اثر هنرى با طبیعت عادى فرق پیدا کند چطور مى‏شود؟

ج- چگونه چطور مى‏شود خانم؟ فقط باید بگویم در این حالت، این طبیعت غیر عادى، نشانه و نماینده‌ی نظریات و افکار هنرمند و مردم مى‏شود.

س- آیا رابطه‌ی محکمى میان طبیعت عادى با طبیعت غیر عادى وجود دارد؟

ج- البته خانم رابطه‌ی بسیار محکم و جدانشدنى وجود دارد. با دلایلى که در جلسات آینده خواهم آورد، پى خواهید برد که در اصل طبیعت غیر عادى برداشتى از همان طبیعت عادى است. منتهى براى آنان که آشنا نیستند و دقت و مطالعه‌ی لازم را ندارند این طبیعت غیر عادى نامأنوس است.

س- مگر هنرمند نظریات خودش را در طبیعت عادى نمى‏تواند پیدا کند؟

ج- نه. نقاشان عادى که داراى نظریات عادى هستند تنها از وجود طبیعت عادى استفاده مى‏کنند و همان را به همان وضع، و به صورت عادى تعریف مى‏کنند. ولى بعضى نقاشان هستند که گفتنى‏ها و نشان دادنی‌هاى غیر عادى و غیر مأنوس دارند که نیاز به توجیه بیشترى دارد و طبیعت عادى، قادر به ترجمان مقاصد این گونه هنرمندان نیست. به ناچار، اینان با استفاده از وجود طبیعت عادى، طبیعت دیگرى که غیر عادى است ایجاد مى‏کنند (البته براى روشن‏تر شدن این مطالب مدارکى هست: یکى از این مدارک، جریان روش‌هاى مختلفه‌ی نقاشى در طى زندگانى بشر است. اگر یک مرور اجمالى به آنها بشود، طبعاً براى شما این پرسش پیش خواهد آمد که چرا این همه روش‏هاى مختلف در نقاشى به وجود آمده است؟ آیا این روش‌ها که یکى بعد از دیگرى به وجود آمده‏اند هر یک مکمل دیگرى است. یا هر یک معرف نحوه‌ی جریان زندگى است، یا که هر یک از روى هوس به وجود آمده‏اند؟ وقتى خوب دقت مى‏کنیم، در مى‏یابیم که هیچ چیز از روى هوس به وجود نیامده بلکه تنها لزوم و نیاز است که آنها را به وجود آورده، (گو این که هوس نیز از روى نیازمندی‌ها پدید مى‏آید) لزوم و نیازى که خیلى زود گذر بوده است.

س- پس مى‏گذرم. این جریان را خود شما در جلسه‌ی دیگر به اجمال براى ما شرح بدهید ولى بحث امروز ما روى چه زمینه‏هایى بود؟

ج- مطلب این بود که: «هنر ترکیب ماهرانه و قابل ستایشى از تراواشات فکر هنرمند است، و هنرمند کسى است که در بیان خواست‌ها و تشریح عواطف و احساسات غیر عادى، قادر و ماهر باشد. دیگر این که هنرمند نقاش، طبیعت را تقلید و نسخه‏بردارى نمى‏کند و دلیل آوردم که چرا نباید تقلید بکند».

(جلسه‌ی بعد)

س- آقاى ضیاءپور بنا بود مختصات مکتب کوبیسم را تشریح کنید.

ج- بله، قرار بر این بود. قبلاً بدانیم که کوبیسم به چه مکتبى گفته مى‏شود. مى‏دانید که کوب Cube به معنى حجم است. در این گونه نقاشى، نقاش بیشتر با خطوط و سطوح هندسى سر و کار دارد. از این جهت این روش نقاشى، کوبیسم با نقاشى هندسى، نامیده شد. از مختصاتش یکى این است که از لحاظ رنگ‏آمیزى نسبت به روش‏هاى قبلى خیلى زنده‏تر و گویاتر است (وقتى مى‏گویم گویاتر، مقصود این است که هر رنگى که به وسیله‌ی قلم کنار رنگ دیگرى گذاشته مى‏شود با رنگ‌هاى پهلویى مخلوط نمى‏شود و به طور جداگانه کنار سایر رنگ‌ها بدون رابط قرار مى‏گیرد).

س- آقاى ضیاءپور در این کار چه لطف و چه حسابى است؟

ج- پرسش به جایى است. یک لطف کار در این است که پرده از روى ابهام طبیعت بر مى‏دارد، شناسایى طبیعت مرموز و غیر عادى را آسان مى‏کند. (هر چند که براى مردم عادى ابهام دیگرى را پیش مى‏آورد).

س- آقاى ضیاءپور، فهم کار به کلى مشکل شد. ما معتقدیم که نقاشى کوبیسم اصلاً مبهم و نامأنوس است ولى شما مى‏خواهید روشن کنید که بغرنجى طبیعت را واضح‏تر مى‏نمایاند؟

ج- بله، برخلاف نظریات مردم، این‏ گونه نقاشى از لحاظ فهم، خیلى ساده‏تر و گویاتر است.

س- آقاى ضیاءپور در این گونه نقاشى چطور ابهام تمام رنگ‌هاى طبیعت برداشته مى‏شود؟ این نقاشى که خودش سراسر ابهام است.

ج- نه، اینطور نیست. شما اگر به نقاشی‌ها‌یى که به سبک طبیعى کشیده شده است، نگاه کنید مى‏بینید که نقاش دو رنگ که پهلوى هم قرار دارند طورى با هم مخلوط و محو کرده است که تشخیص حد فاصل آنها مشکل و حتى غالباً غیر مقدور است و چشم شما روى این دو رنگ مى‏لغزد بدون این که چشمتان در حد فاصل نامشخص این دو رنگ بایستد. درست به این مى‏ماند که شما به رؤیا و نهانخانه و سراب نظر داشته باشید. همین خودش ابهام است. ولى در نقاشى کوبیسم این ابهام که ابهام نقاشى نیست از میان برداشته شده‏است.

س- آقاى ضیاءپور، فرمودید که ابهام نقاشى نیست، این‌ها یعنى چه؟

ج- یعنى نشان دادن و وصف این ابهام فعلاً کار شعر و ادب است. در طبیعت هیچ گاه رنگ‌ها درهم و بغرنج نیست. یعنى نکاتى در طبیعت است که از لحاظ تخصص به فن معین بیشتر بستگى پیدا مى‏کند. یعنى موضوعات ادبى و شعرى، مجسمه‏سازى و موسیقى و نقاشى، تفاوت‌هایى دارند و هر کدام به وسیله‌ی راه معینى بهتر جلوه‏گر مى‏شوند. مثلاً «سحرگاهان نسیم آهسته خیزد، چنان کز برگ گل شبنم نریزد». این موضوع را با فنون دیگر نمى‏شود به این لطافت که فن شعر تجسم داده بیان نمود. پس هر موضوعى با فن به خصوصى مناسب مى‏آید و هر صراحت و ابهامى در خور هنر معین است.

س- پس این ابهام رنگ‏آمیزى را که راجع به دو رنگ صحبت کردید نقاشى کوبیسم چگونه بر طرف کرد؟

ج- در نقاشى کوبیسم ابهام رنگى به این طریق برداشته شد که دو رنگ، به جاى آن که به ملایمت تا به مقدارى درهم محو و مخلوط شوند به سادگى پهلوى هم قرار مى‏گیرند و براى حدفاصل این دو رنگ هم رنگ سومى انتخاب مى‏کنند که ترکیبى از این دو رنگ است. مثلا سیاه و سفید حد فاصلشان خاکسترى است. پس مى‏بینیم رنگ‌ها در اینجا آشکار مى‏شوند و به جاى درهمى و ابهام رنگى، سادگى پیدا مى‏کنند که همه چشمى مى‏تواند آن را تشخیص دهد و مى‏بینیم که این گونه نقاشى واضح‏تر از طبیعت شد. یعنى طبیعت بغرنج در دست نقاش هنرمند ساده شده ‏است.

آیا وقتى مکتب کوبیسم براى ساده کردن طبیعت و عام فهم کردن آن، چنین قدم اساسى برداشته و طبیعت را هنرمندانه تشریح کرده است، واقعاً ساده‏تر از سایر روش‌هاى نقاشى به نظر نمى‏رسد؟ حال اگر براى مردم تازگى دارد و با آن آشنایى ندارند و عادى نشده، البته کم‌کم متوجه خواهند شد و ارزش آن را خواهند شناخت.

س- آقاى ضیاءپور، در اینجا کوبیسم وسیله‌ی شناسایى یک قسمت از طبیعت یعنى رنگ‏آمیزى و رنگ‏شناسى آن را فراهم کرد و پرده از روى ابهام و مشکل‏ها برداشت ولى درباره‌ی شکل‌هاى عجیب و غریب آن، چه مى‏گویند؟

ج- این‌ هم مطلب مهمى است. در جلسه‌ی پیش گفتم نقاشان معمولى، داراى نظریات معمولى و عادى هستند و سعى دارند از همه‌ی دیدنى‏هاى طبیعت استقاده کنند. اما نقاشانى دیگر، داراى گفتنى‏ها و دیدنى‏هاى غیر عادى و دقیق هستند که ناچارند براى ارائه‌ی منظور خود، طبیعت را کم و زیاد کنند و آن را تغییر شکل بدهند و به این تغییر شکل دادن، ناگزیرند. من با یک مثال این موضوع را واضح‏تر مى‏کنم. نقاشى که مى‏خواهد کسى را نقاشى کند (البته نقاشى که هنرمند باشد و موصوف به آن صفت که تعریف کرده‏ام باشد).

س- ببخشید هنرمند را چگونه تعریف کرده بودید؟

ج- گفته بودم «نقاش هنرمند هرگز حاضر نمى‏شود طبیعت ظاهرى و عادى را تقلید کند. یعنى هرگز با ظواهر معمولى سر و کار ندارد» و گفته بودم: «هنرمند کسى است که در بیان تمایلات و عواطف و احساسات غیر عادى، دقیق و ماهر باشد». پس این چنین هنرمندى اگر بخواهد فردی را نقاشى کند اکتفا به صورت ظاهر آن فرد نمى‏کند (هر چند که ظاهر، معرف باطن است) اما با توجه به نظر شاعر که مى‏گوید:

تو مو مى‏بینى و من پیچش مو

تو ابرو من اشارت‌هاى ابرو

مى‏بینیم که براى ایجاد یک اثر، تنها به هیئت ظاهر توجه داشتن کفایت نمى‏کند، زیرا دیدن پیچ و تاب مو با خود مو فرق دارد. بنابراین نقاش باید افکار و نمودها و روحیات مضمونش را بر روى پرده بیاورد. یعنى کارى خیلى بالاتر و با ارزش‏تر از عکاسى انجام بدهد. نقاش براى ساختن باطن موجودات و نمودها و روحیات دقیق، باید در طبیعت ظاهرى دخل و تصرف و هم اغراق کند. یعنى آن چنان را آن چنان‏تر نشان بدهد.

س- پس آقاى ضیاءپور مى‏خواهید بفرمایید که باید کاریکاتور ساخت؟

ج- نه، نه، این اشتباه محض است. کاریکاتور با نقاشى نو و این تعریف‌ها که کردم فرق دارد. مثلاً توجه کنید، در کاریکاتور شما ظاهر را تا حد بذله‏گویى تغییر مى‏دهید، به این طریق که اگر چشمان کسى درشت است درشت‏تر و اگر ریز باشد، ریزتر جلوه مى‏دهید. این تغییرات و اغراق‏ها براى کار روزنامه‏نگارى مناسب است، و حال آن که تغییرات نقاشى، بذله‌گویانه نیست. بلکه دستکارى و تغییر در طبیعت براى پیدا کردن شکل خاصى به منظور نمایاندن درون ذهن و «من» مضمون به صورت جدى و عمیق است. براى نشان دادن باطن و روحیات کسى، شما ناچارید از ظاهر دست بردارید و فقط به بعضى خط‌ها و نشانه‏هاى بسیار مشخص و شناسا (از ظاهر مضمون) کفایت کنید.

س- آقاى ضیاءپور، شما قبلاً ضمن صحبت فرمودید: «کوبیسم یک ابهام را از طبیعت برداشت ولى در عوض، ابهام دیگرى (منتها لازم‌تر) به جایش گذاشت»؟

ج- بله، این مطلب را به کمک توضیحات قبلى دوباره روشن مى‏کنم. ابهام اولى در رنگ‏آمیزى بود که گفتم آن را از میان برداشت. ابهام دومى، همان تغییر شکل دادن صور طبیعى است که غیر طبیعى جلوه مى‏کند و نقاش، سر و ته طبیعت را مى‏شکند و آن را کج و کوله مى‏نمایاند و با این کار براى فهم موضوع، اشکال پیش مى‏آورد و این اشکال همان ابهام دیگر است که ذکرشد.

س- فرمودید کوبیسم ابهام دیگرى پیش آورده که به جا و لازم بود. چرا به جا و لازم بود؟

ج- از این جهت، که با این ابهام (با تغییر شکل دادن تصاویر) توانست نکات دقیقى را تشریح کند. چون این ابهام براى این به وجود آمد که نکات دقیق‌ترى از «من» مضمون را تشریح کند. پس طبعاً وجودش لازم و به جا بود، و حال این که در روش‏هاى قبلى، ابهام در رنگ‏آمیزى به همان وضع خود باقى بود و با صور ظاهرى طبیعت هم تشریح نکات دقیق غیر مقدور بود. در واقع باید گفت که نقاشى تغییر شکل نیافته، در چهار دیوارى قیود در بند طبیعت عادى و ظاهرى ناتوان و زبون بود و بیان نارسا داشت و مردم هم با همان قیود و زبان نقاشى‏هاى معمولى، معتاد بودند و این هر دو (طبیعت عادى و مردم) با تغییرات بسیار جزئى و کند پیش مى‏رفتند.

س- آقاى ضیاءپور، گفتید ابهام رنگ‌ها و ابهام شکل‌ها، از این دو کدام لازم‏ترند؟

ج- هیچ کدام، اینها لازم نیستند زیرا هنرمند باید بکوشد تا مبهمات را بشکافد و طبیعت بغرنج را به وجه زیبایى توجیه و تشریح کند. هر چه را احساس مى‏کند باید به مرحله‌ی ادراک برساند. بعد، با مهارت فنى آنها را بسیار روشن‏تر و زنده‏تر از ادراک یعنى اغراق‏آمیز و به صورت هنرى عرضه کند.

مطالب پیشنهادی

۱ Response

  1. kamran گفت:

    لگام طلا اسب را بهتر نمی کند…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *