سخنرانى جلیل ضیاءپور، با عنوان «کاریکاتور – در حاشیهی نمایشگاه اردشیر محصص»، مندرج در هفته نامهی «دنیاى جدید»، شماره ۳، دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۶
به تقاضاى اردشیر محصص، سخنانى کوتاه دربارهی کاریکاتور Caricature (در روز نمایشکاه آثارش) ایراد کردم که در هفته نامهی «دنیاى جدید» درج شد.
هنر نقاشى که وسیلهی بیان تصویرى مقاصد است با توجه به تاریخچهی آن، مىبینیم که بازگوى امیال، احوال و اعمال جامعه بوده است و شکل مبالغهآمیز آن به منظور انتقاد فردى و عمومى و هشدار، جنبهی آموزشى عام داشته است. هنوز هم هنر نقاشى با شکل اغراقآمیز خود، همراه با قلم نویسندگان و روزنامهنگاران و رسانهها با طنز، زشتىها را برملا مىکند و براى از میان بردن آنها، گاه با شدیدترین وجهى تا به حد تهدید تظاهر مىکند و گاه این نعرهها از تمامى وجود مردم بر مىخیزد و خشم و زهرخند و عصیان را مىنمایاند. شکلها طنزگونه مسخ مىشوند و براى به سخره گرفتن و تحقیر افعال و تقبیح اعمال بد اشخاص، عرضه مىگردند.
در واقع، مردمى که شمّ آموزشى دارند و مىخواهند جامعه را به اصلاح آورند، براى پیشبرد مقاصد خویش از کاریکاتور (این وسیلهی مطمئن عامه فهم) بهره مىگیرند و معایب افراد و اجتماع را به رخ مىکشند.
کاریکاتور، از لحاظ آموزشى وسیلهاى اصولاً محافظهآمیز و گاه وحشتناک است (زمانى وحشتناک است که قباحت مفهوم و اثر آن عادى نشده و بىشرمى، چون جذام وجدانها را نجویده باشد). از این روست که با توجه به جهات مختلف، اثر کاریکاتور از لحاظ عواطف و شرم عمومى (که تا در چه سطحى از فرهنگ باشد) فرق مىکند. براى مردم آزاده، وسیلهی یادآورى معایب است. ولى براى مردم پرورش نیافته، وسیلهی گسستن بندهاى عقدهها و نیز وسیلهی هتاکى و به لجن کشیدن افراد یا یک جامعه و گاه بند و زندان است.
کاریکاتور وسیلهاى انتقادى است و هر اجتماعى (چه در سطح بالا یا پایین) به آن نیاز دارد.
کاریکاتوریست در مقام هنر نقاشى از نظر عوام، سطحى پایین دارد! غافل از این که یک کاریکاتوریست با حس انتقادى شدید، داراى قدرت فنى به نمایشگذارى احوال و اعمال عمومى در حد همه فهمى است و در نوع خود وجودى با ارزش و با شمّى حساس مىباشد. کارش «فیگوراتیو» و اغراقآمیز است، «آبسترهتیست»ها کارشان بیرون از اشکال طبیعى اغراقآمیز منتهى «دکوراتیو» است و در شکلها و رنگها راه مبالغه مىپیمایند. کاریکاتوریست به نام، در خدمت به عام هم پاى صاحبان قلم، خواستههاى قابل درک عوام را عرضه مىکند و در بهبود وضع عمومى با فرهنگ همراه مىباشد. هنگامى که نوشتهی «احمد شاملو» را دربارهی کاریکاتور «اردشیر» مىخواندم، به این جمله برخوردم: «چه نسل مسخرهی مسخ شدهی مهملى!» و این اثر کاریکاتورهاى «اردشیر»، بر روى هزاران فرد فهمیده و روشنفکر بوده که از زبان «احمد شاملو» بازگو مىشد. پیش خود به دنبال جملهی او اضافه کردم: «نسل مسخرهی مقلّد بىقوارهاى که نه تناسبى براى اندام و پوشاکش دست و پا مىکند و نه تعادلى براى مغزش، حرکات تملقآمیز و مضحک و پوشاک مد روز مضحکترش، وسیلهاى براى خودنمایى و جلوهگرى به ترقىخواهى است».
در کاریکاتورهاى «اردشیر»، این وقایع مضحک و اطوار مسخرهی مردم ما از هر طبقه با همهی مظاهرش در سکوتى رنج بار، آرام آرام نقش مىبندد و رنج مىآفریند. در نمایشى که اخیراً از آثارش تهیه شده است قلمش محکمتر، حالت موضوعاتش قوى و شمّ انتقادى او دقیقتر به نظر مىرسد.
