
مقاله احمد واعظی با عنوان «از پریمیتیف تا سوررئالیسم، لغو تمامی نظریههای گذشته و معاصر»، روزنامه تهرانامروز، ﺳﻪشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
ضیاءپور وقتی دوباره به تهران آمد از سرزمینی بازمیگشت که مهد هنر مدرن و آوانگارد آن روزگار بود. در پاریس هنوز غوغای کوبیسم و صدها ایسم دیگر شنیده میشد که ضیاءپور از بوزار به تهران آمد و با فضایی در عالم هنر مواجه شد که شکل رسمی آن در دست شاگردان کمالالملک بود. در دیگر هنرها هم هنوز آن جنبشهایی بهوجود نیامده بودند که ما امروزه آنها را بهعنوان چرخشهای تاریخی هنر معاصر ایران میشناسیم. نقاش جوان با رویاهایی که از پاریس با خود به تهران آورده بود و آنچه در کشور زادگاهش میدید در همان ابتدا دست به کار مقابله با شیوههای کهن هنری شد. یکی از محصولهای این تفکر، جزوهای بود که تئوری جدید ضیاءپور در نقاشی «لغو نظریههای مکاتب گذشته و معاصر از پریمیتیف تا سوررئالیسم» نام دارد. وقتی نوشتههای ضیاءپور در آن زمان و تحت عنوان لغو نظریههای مکاتب گذشته را میخوانیم به خوبی میشود شور و شوق و همچنین کلهشقی جوانی را دید که تصمیم دارد ناگهان همهچیز را زیر و رو کند و از نو بسازد. او در ابتدای نظریه خود به بررسی تاریخ و پیشینه هنر نقاشی میپردازد. ضیاءپور در آن زمان عقیده داشت نقاشی به هدف اصلی خود دست نیافته است و در اینباره مینویسد: «چگونگی عدم پیشرفت نقاشی را با مراجعه به طریقه گذشت دوران مکاتب میتوان تشخیص داد. برای توضیح و نمایش انگلها و نمودن راه و هدف نهایی نقاشی «که چگونه باید در حدود خود پیشرفت کند» به تشریحاتی لازم میپردازم و روش کلی آن را در دنیای قبلی «چنانکه بوده است» و سپس برای دنیای کنونی «چنانکه باید باشد» بیان میکنم.» این در واقع آغازگر تئوری جدیدی است که ضیاءپور به بیان آن میپردازد. او در ادامه وظایف نقاشی از دوران ابتدایی زندگی بشر را بررسی میکند و تا آخرین مکتبهای آن زمان به تمام شیوههای نقاشی ایراد میگیرد و آنها را در دست یافتن به اهداف والای این هنر ناتوان میخواند و در بخشی از تئوری تازه خود تاکید میکند: «تاکنون آنچه از نقاشی طلبیدهاند، داستانها و همه چیز دیگر بوده است جز نقاشی؛ یعنی به وسیله نقاشی به طفیلیهای منضم به آن توجه داشتهاند نه به خود آن. تا هنوز هم عوامل نقاشی را که زیبایی مخصوص و مستتر به خود دارند نمیشناسند و به آنها توجه مستقیم ندارند. پس طبیعتاً زیباییهای این عوامل در بوته بیاعتنایی میافتد. تکاپوی همه مکاتب یکی بعد از دیگری «که به سرعت خود را به جلو میراندند» فقط برای این بوده است که یقه خود را از چنگ طفیلیهایی که شخیصتشان را در میان شخصیتهای خود گم کرده بودند رها کنند، ولی موفق نشدهاند.» ضیاءپور که در فرانسه با مکتبهای مختلف هنری آن زمان آشنا شده بود بخش مفصلی از نظریه خود را به بحث رنگها اختصاص میدهد و با توجه به شیوه کار امپرسیونیستها، نحوه رنگگذاری در تابلوهای نقاشی را تحلیل میکند. با این حال شیوه امپرسیونیستها را هم بدون اشکال نمیداند. او در انتها بعد از آنکه تحلیل از وظایف نقاشی و تاریخ آن را به پایان میرساند به ارائه راهکارهای خود برای تغییر این روند میپردازد و نظریات خود را در ۹بند مینویسد که برخی از آنها عبارتند از:
– رنگ و طرح و یک نوع فرم و کمپوزیسیون غیرعادی دور است که نقاشی باید روی آنها فعالیت کند.
– هر قدر مضمون در نقاشی از حیث سازمان غیر عادیتر باشد، آنقدر نقاشی کاملتر و از نظر تخصصی با ارزشتر است.
– نقاشی اگر شامل صور طبیعی یا غیرطبیعی نزدیک باشد، هنرمند باید عمداً آنها را ویران کند، به طوری که غیر قابل تشابه به طبیعت عادی باشد تا عوامل هنری کاملا و بدون انگل جلوهگر شوند.
در همین چند بند میتوان میل ضیاءپور به درهم کوبیدن تمام ساختارهای قدیمی را دید. او در نشریه خروس جنگی نیز همین موضوع را تکرار میکند و بر آن صحه میگذارد. آنچه ضیاءپور در ذهن داشت شاید امروز برای ما تندرویهای جوانانه به نظر برسد اما اگر آنها را در بستر زمان خود بررسی کنیم میبینیم که چندان هم بیجا نبود. هرچند ضیاءپور هم با تغییر رویهای که در کار و شیوه تفکر خود در سالهای بعدی داشت، نشان داد که خودش هم از تندرویهای آن زمان باخبر بود. با این همه نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که نسل جوانان نوگرای آن زمان در تمام عرصهها با چنین خصوصیتهای تند و آتشینی حضور داشتند. شاید اگر همین تندرویها نبود، جریان هنر نوگرای ما هم نمیتوانست به قلههایی دست پیدا کند که در دهههای بعدی به آنها رسید. شاید خود ضیاءپور هم این پیشبینیها را میدید که در آخرین بند از نظریه خود نوشت: «باید دانست که هرگز هیچ روش تازهای بدون نیازمندی محیط به وجود نمیآید؛ و هرگز هیچ خواهشی جلوتر از خواهش زمان خود نمیتواند باشد؛ زیرا هر خواهشی عاملی دارد و مطمئناً عامل اصلی هر خواهش انگیخته شدهای در میان اجتماع هر خواستاری وجود دارد. بنابراین، نظریه من بیرون از تقاضای زمان حاضر من نیست و نمیتواند باشد.»
منبع: روزنامه تهران امروز