سخنرانی جلیل ضیاءپور با عنوان «لزوم همراهى با تحول و مسئولیت هنرمند» در مدرسهی پهلوی – مندرج در روزنامهی مهر ایران – شماره ۲۱۵۳، ۲۸ مهر ۱۳۲۸
کنجکاوى در هنر نو، از هنرمندان فارغالتحصیل دانشکده و مردم روشنفکر به دبیرستانها سرایت کرد. حرفها، تازگى داشت. هر روز جمعه در محل انجمن هنرى خروس جنگى، یکى از خروسان حدود سه ساعت (با یک وقفه ۲۰ دقیقهاى براى صرف چاى و قهوه) سخنرانى اختصاصى مىکرد. حضّار بر چهارپایههاى خاص آتلیه در فضاى باز مشجر مىنشستند. جاى سخنران پشت پیشخوان مفروشى بود.
شنوندگان مشتاق از پیر تا جوان، از آدم ادارى تا فرهنگى و دادگسترى، بر چهارپایهها مىنشستند و به سخنانمان گوش مىدادند. و در فاصلهی بین سخنرانى پرسشهایى مىکردند و به بحث مىپرداختند. بحث پر شورى بود. به نظر مىرسید حضار با آمدنشان در روز استراحت و تعطیل خود در چنین جایى ناراضى نیستند بسا نکات تاریک هنوز براى آنان مانده بود ولى دیر یا زود جواب خود را دریافت مىکردند، (یا خود پیدا مىکردند یا برایشان روشن مىکردیم).
مخالفان شایع کردند که ما به بتهایشان اهانت مىورزیم و خیال برهم زدن فرهنگ ملى را داریم. هرگز حاضر نبودند بپذیرند که ما براى حفظ و بقاى زمان حال (که این هم فداى کهنهگرایى نشود) مىکوشیم. درک نمىکردند که ارزش گذاشتن به نوامیس هنرى گذشته، تقلید کردن و استمرار و تکرار آنها نیست. پس در فرصتهاى مناسب، این مطلب را در سخنهایمان بازگو مىکردیم و مخالفان را که مىخواستند از راه تحمیق و برانگیختن مردم ناآگاه سدّ پیشرفت ما باشند در جریان تازهاى از اقدامات خود قرار مىدادیم. در هر مکانى که دست ما مىرسید مردم را آگاه مىکردیم که احترام به گذشته، منافاتى با پیشرفت ندارد فقط کافى است که گذشته را تقلید نکنیم بلکه الهام بگیریم و طرح نو در اندازیم.
در یک فرصت، به دعوت رئیس دبیرستان پهلوى سابق دربارهی «لزوم همراهى با تغییر و تحول و مسئولّیت هنرمند» سخن گفتم و با اشاره به جوانان گفتم: در ساختن شخصیت ملى، شما باید بدانید که هنرمندان و فرهنگیان، سهم به سزایى دارند. براى شناختن یک ملت همیشه به آثارشان رجوع مىکنند و به وسیلهی آن آثار به ارزش فکرى و روحى و تمدنىشان پى مىبرند. (۱)
اگر چه به طور جامع ولى مختصر راجع به هنر نقاشى براى شما صحبت کردهام، اما صحبت امروز من در لزوم همراهى با تغییر و تحول و مسئولیت هنرمند در کشور است
باید بدانید که در شخصیتسازى هر ملتى هنرمندان آن ملت سهمى به سزا دارند. زیرا هنرمندان، موجد آثارى هستند که عواطف دقیق روح محیطشان را به وسیلهی آن آثار در قالب هنرهاى مختلف مىنمایانند. براى شناسایى یک ملت و چگونگى وضع زندگانى آنان، همیشه به آثارشان رجوع مىکنند و به وسیلهی آنها به ارزش فکرى، روحى و تمدنىشان پى مىبرند. اگر نظامى و حافظ و فردوسى و سعدى و رودکى و سعد سلمان و صائب و فلاسفه اسلامى نبودند و اگر کمالالدین بهزاد و رضاى عباسى و سایرین نبودند، ما چه داشتیم؟ اگر این اشخاص نبودند و آثارى از خود به جا نگذاشته بودند، ما چه داشتیم تا بتوانیم هویّت خود را بشناسانیم؟ چه چیزى از نبوغ و تعالى اعتقادى و فکرى در مردم ما موجود بود که تا دنیا و مستشرقین را به سرزمین ما بکشاند و ما را به جهانیان بشناساند؟ هر ملتى آنگاه زنده و سرفراز است که با فرهنگتر باشد و هنرمندان بیشتر و عالیقدرتر داشته باشد. هنرمند، نمایندهی موجودیت یک ملت است. هنرمند، شخصیت بارز یک جامعهی متمدن است. لطیفترین و عمیقترین تراوشات روحى هر جامعه، در ذهن هنرمندان نقش مىبندد و هنرمندان آنها را در قالبهاى جامع و ظریف به صورت هنرهاى زیبا بروز مىدهند و به این وسیله جامعه خود را معرفى مىکنند.
هنرمندان، معرف زندگانى و طرز تفکر روز جامعهی خود مىباشند، هر ملتى در هر عصرى داراى هنرمندان معینى است. همچنان که فردوسى معرف روحیات زمانهی خود بوده است، حافظ و سعدى هم نمایندهی زمانهی خود مىباشند. کمالالدین بهزاد و رضاى عباسى هم هنرمندان عصر خود بودهاند و زندگانى دوران خودشان را معرفى کردهاند. هر تابلوى بهزاد رنگآمیزى و وضع زندگانى و پوشش و سلیقهی دوران بهزاد را معرفى مىکند، همچنان که نصایح و لطایف سعدى چگونگى آداب و معاشرت دوران او را نشان مىدهد. پس هر هنرمندى طبعاً نمایندهی روش زندگانى دوران خودش است. از چیزهایى که متأثر مىشود اثر به وجود مىآورد. در این کار تقلید وجود ندارد. این کار،بسیار طبیعى است. ولى آنچه مىخواهم تذکر دهم و در پیشرفت تاریخى هر ملت اهمیت دارد فهمیدن ارزش هنر و تمیز اثر هنرى از اثر تقلیدى است.
بدبختانه به علت عدم رشد فرهنگى، هنوز ارزش هنر را چنان که باید نمى دانیم و هنوز دربارهی آن، چنین نظر داریم: «فکر نان کن که خربزه آب است» که با همین گونه اظهارات اسباب بىتوجهى به هنر را فراهم مىکنیم. یا با گفتههاى بىمایهی فلان سخنگوى بىاطلاع به وسیله این قبیل سخنان که مىگوید: در این کشور نباید مدرسهی عالى موسیقى یا هنرکدهی نقاشى داشته باشیم، با اینگونه مؤسسات به مانند دکان عطارى، که تبلیغ مىکنند: فلفل، زردچوبه، دارچین و غیره … زهر در اذهانمان مىپاشیم. این خود، بدبختى یک ملت است که اگر نمىداند همین مؤسسات هنرى وسیلهی پرورش هنرمندانى براى زنده نگه داشتن شخصیت ملى و بالا بردن هویت ملّى است.
باید بدانیم که هر دورهاى متناسب با نیازمندیهاى خود، اقتضایى دارد و فرزندان هر دورهاى باید به اقتضاى روز پرورش پیدا کنند. اگر دیروز نوعى فکر مىکردیم که احتیاج و پیشرفت ایجاب مىکرد، امروز طبیعى است که افکار گذشته را باید براى گذشته بگذاریم و فکر امروز را پیش بگیریم. محال است که فکر نو، بىدلیل و بدون احتیاج پیش آید. اگر دیروز مانند حافظ فکر مىکردند، امروز باید مانند امروز یعنى متناسب با طرز فکر متمدّنترین مردم فکر کرد و پیش رفت. برنامه و سازمان را هم باید متناسب با وضع محیط (در عین حال مترقیّانه) ترتیب داد، به نحوى که افکار کهنه کمکم رخت بربندند و افکار تازه جایگزین آن شوند. این کار، بستگى تام به روش تعلیم و تربیت دارد. اولیاء امور اگر خواهان ترقى محیط باشند بایستى این نکته را در نظر بگیرند که درست فکر کردن یا رشتهاى را آن طور که باید پیشه کردن، تعلیم صحیح لازم دارد. هر رشتهاى باید با آخرین روش صحیح و متداول روز پیش برود. نظر من در اینجا به خصوص روى هنرهاى زیباست. به شما که مردان و هنرمندان آتیهی این کشور هستید توصیه مىکنم که هنر، کار پر مسئولیتى است، هر کس که صاحب ذوقى شد کافى نیست. این کار علاوه بر شوق و ذوق، پشتکار، معلومات و درایت لازم دارد. اگر متعهد این کار مىشوید بکوشید تا عمیقانه وارد شوید.
بکوشید تا مفهوم صحیح هنر را دریابید. کورکورانه و به صورت تقلید از طبیعت و متابعت از روش نقاشان گذشته شروع به کار نکنید. خودتان را آماده کنید که پا به پاى تکامل پیش بروید. همیشه با تکامل همراه باشید، زیرا اگر همراهى نکنید زمانه شما را به ناچار با تکامل همراه خواهد کرد. عقب نمانید و پا بر جاى پاى گذشتگان به صورت تقلید محض نگذارید. زیرا گذشتگان داراى تجاربى موافق با دوران خود بودهاند. آن تجارب براى امروز نیست. هرگز به عقب نگاه نکنید مگر براى یک دفعه دیدن و فهمیدن و نتیجه گرفتن و به سرعت از آن گذشتن و فرزند زمانهی خود بودن.
۱- تودهایها در تبلیغ هنر منحط توده پسند و جلب توده، پیشرفت هنر را در نظر نداشتند. لازم بود که سخنرانیهایى در زمینهی معنویت ملّى هنر ایراد شود.