مقاله مازندرانىزاده، با عنوان «انتقاد بر انتقاد، خروس جنگى منتظر اجازهی این و آن به اصطلاح – ذیصلاح – نمىماند»، روزنامه ایران، شماره ۸۷۹۳، بیستم اردیبهشت ۱۳۲۸
روزنامه ایران، انتقادى را از «مازندرانىزاده» چاپ کرد که در آن نوشته بود:
کسانى که مىخواهند شانه از زیر بار مسئولیتها خالى کنند یا آنان که به علت نارسایى دانش، از فعالیت در راه پیش بردن امور بیم دارند، پیوسته بار سنگین مسئولیت را حوالهی گُردهی اشخاص به اصطلاح ذیصلاح مىکنند و آن قدر دم از اشخاص صلاحیتدار مىزنند که هر کسی اگر خواست بنا به ذوق و سلیقه و درایت خود اظهار نظر کند یا این قبیل سخنها (که این کار از صلاحیت شما خارج است و پا از گلیم خود فراتر گذاردهاید) لولویى ساخته مورد حملات کودکانه قرار مىدهند. آن قدر کردند که محیط هنرى ایران را این گونه خاموش و راکد نگه داشتند. اینان حتى اظهار عقیده در ادبیات را هم که بستگى کلى با روح و فکر هر فرد ایرانى دارد سلب کرده آن را دربست مخصوص عدهاى از بتهاى گرد و خاک گرفته (که اینک چیزى به جز قطعات عتیقه نیستند) کردهاند.
چندین سال در ایران هر کسی بنا به هوس و دلخواه خود بدون در نظر گرفتن شرایط و اصول تکامل هنرى هر چه خواست کرد. با یک صفحه مقاله نوشتن با یک شمع و پروانه کشیدن یک آواز حزین سر دادن و دل اى دل نواختن، نویسنده و نقاش و موسیقیدان شدند. هیچ کسی هم پیدا نشد که اهمیت این گونه هنر بازى و بى معنى بودن آنها را براى آنان تشریح کند. اگر احیاناً در گوشه و کنار اشخاصى هم پیدا شوند که در مقابل این افکار کهنه و مبتذل عکسالعمل نشان بدهند، به علت همین جنجالهاى بىاساس لب از سخن فرو بسته در گوشهاى مىنشینند. حال هم که پس از این همه مدت، چند جوان هنرمند ایرانى به تأسیس انجمن هنرى خروس جنگى همت گماشتهاند و با فعالیت بىنظیر براى جان دادن به محیط خشک و بىروح هنر ایران مىکوشند، باز هم عدهاى چماق تکفیر و بهتان را به دست گرفتهاند. نمىدانم روى بد اندیشى است یا عدم اطلاع از هنر واقعى که به حملات بىمنطق و بدگویىهاى بچگانه پرداختهاند.
منتقد محترم، گویا خود را براى انتقاد ادبى جزو اشخاص صلاحیتدار شمرده، به کنفرانس ضیاءپور دربارهی (روش نویسندگى در ایران و غریب) ایراد گرفته، و این عمل را از صلاحیت ایشان خارج دانستهاند. من مطمئنم که اگر این آقاى منتقد معنى هنر واقعى را مىدانستند هرگز چنین ایرادى پیش نمىآوردند. زیرا هنر نویسندگى گذشته از اصول و عوامل دقیق فنى داراى یک مفهوم عمومى و کلى هم هست که هر شخص با ذوق تا اندازهاى روى آن ادراک دارد (بىآنکه متخصص باشد) یک آدم باسواد که به ادبیات کشور خود و تا حدى با ادبیات کشورهاى دیگر آشنایى داشته باشد مسلماً با مطالعهی یک اثر،به خوبى مىتواند درک کند که فلانکتاب تقلیدى تهیه شده یا که ابتکارى و اصیل است و از نظر شیوهی نویسندگى، قدیمى است یا جدید است و به طور کلى خوب نوشته شدهاست یا بد. حال اگر کسانى نمىتوانند از عهدهی درک این خصوصیات کلى ادبیات کشور خود برآیند به علت آن است که هنوز دانش و سواد عمومى آنها نقص دارد. توضیح و بحث در یک مفهوم کلى روى هنرها، حق هر فرد با سواد و با ذوق است تا چه رسد به آقاى ضیاءپور که خود هنرمند متخصص در هنر نقاشى و کلاً آشنا به امور هنرى هستند.
انتقاد ادبى را که آقاى منتقد کار یک ادیب با صلاحیت دانستهاند، آن چیزى دیگر است و توجه کلى به امر نویسندگى نظرى عمومى است. بسا مسایل از قبیل تکنیک، شیوه و دیگر اصول در نویسندگى هست که قضاوت روى آن، کار یک متخصص است و این درست است. اما وقتى نویسندهی انتقاد بر کنفرانس ضیاءپور متوجه گفتار ایشان بر کلیات نبودهاند و اظهار نظر کلى را هم در اختیار متخصصان مىگذارند، پیداست که منتقد محترم، خود اصولاً به دنیاى وسیع هنر و سهم اجتماع در آن، راه نیافتهاند و به این طریق عدم آشنایى خود را به هنر به ثبوت مىرسانند.
منتقد محترم، هنوز نمىدانند که چند سال عمر در زندگى عصر ماشینى در تغییر و تحول افکار هنرى چه عمر طولانى مىباشد و نمىدانند که در همین مدت در کشورهایى که مردمش براى هر اظهار نظر کوچک به دنبال اشخاص به اصطلاح صلاحیتدار نرفتهاند چه برداشتهاى مفید و افکار نوین در هنرهاى خود به ظهور رساندهاند.
اگر مخالفان محترم، محیط ادبى کشور فرانسه را در طول این چند سال (از جنگ تا کنون) و تحولات جدید و جوش و خروش هنرىشان را در نظر بگیرند به صدق گفتارم واقف مىشوند.
نه آقاى منتقد عزیز، در جریان شدید زندگى معاصر و تحولات برقآساى مادى و معنوى امروز، یک هنرمند واقعى نمىتواند ساکت بنشیند و با این تحولات همراه و آماده پیشروى نباشد،یک سال در زندگى هنرمند امروز مطابق با یک عمر زندگى هنرمندان قدیم است. این انتظار هم که هنرمندى که فقط چند سال است به کار پرداخته نباید انتقاد کند متعلق به زندگانى ملایم روزگاران گذشته است. هنرمندان انجمن هنرى خروس جنگى اگر مىخواستند منتظر اینگونه اجازهها باشند، اکنون مىبایستى مانند همان اشخاص صلاحیتدار شما مشغول تشریح آه و نالهها و اظهار عجز و ناامیدىهاى دوران گل و بلبل باشند.